امشب از مستی ره میخانه را گم کرده ام
چهارشنبه, ۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۴:۰۸ ب.ظ
امشب از مستی ره میخانه را گم کرده ام
آنقدر مستم که راه خانه را گم کرده ام!
در طواف کعبه می جویم خدا را ای دریغ
در میان خانه ، صاحبخانه را گم کرده ام
دست و پای خویش را گم کرده ام از شوق دوست
در کنارم یارم و جانانه را گم کرده ام
خال او گم شد میان خرمن گیسوی او
دام را می بینم اما دانه را گم کرده ام
گفت : از زلف پریشانم چه می خواهی؟ بگو
گفتمش: این جا دل دیوانه را گم کرده ام
شمع را گفتم که : این سان سوختن از بهر چیست؟
گفت: می سوزم چرا پروانه را گم کرده ام!
محمدعلی مجاهدی
۹۶/۰۴/۰۷