امشب خمار افتاده ام، بردار و بر تـارم بزن
جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۷ ب.ظ
امشب خمار افتاده ام، بردار و بر تـارم بزن
بد مستی ایام را بر سینه ی زارم بـزن
آتش بزن بر قلب من، تا سوز و خاکستر شوم
با شعله های سر کش ات، بر قلب بیمارم بزن
با گیسوان پر پرت هر لحظه سازی می زنی
افشان کن اش آن زلف را، با تـار آن دارم بزن
دارم بزن دارم بزن، چنگی به این جـانم بزن
در چنگ تو، شد جان من، شوری دگر دارم بزن
ابرو کــمان انداختی، آتش به جان انداختی
سودا کنی گر تیر خود، من هم خریدارم بزن
ای لیلی افسانه ام، با بوسه ای هم قانع ام
مجنون لبهایت شدم، یک بوسه تبـدارم بزن
چشم تو جــــانم می برد، آهو کـمانم می برد
با چشم تیرانداز خود، دیدی تو هر بـارم بزن
شب رفت و من غرق توام، ای ساحل رویایی ام
از سـاحل چشمان خود رودی بر افـکارم بزن
حمید حسینی
۹۵/۰۳/۲۱