امشب دوباره من و این فکر تو به تو
امشب دوباره من و این فکر تو به تو
تصویر دست های تو و دست های او
یک زندگی که یک سره درگیر عادت است
بوی تعفنی که شبیه خیانت است
آغوش تو که بوی هوس طعم زن گرفت
این شعر با خیال تو عطر لجن گرفت
تصویر حالِ حال تو ، حال گذشته ام
چشمان او ، نگاه تو ، سالِ گذشته ام
دردی که شعر امشبِ من را سروده است
این بچه ای که حاصل عشقی نبوده است
گهواره ای که بغض مرا تاب می دهد
اشکی که گونه های مرا آب می دهد
لالا گلم ، عزیز دلم ، نور دیده ام
از بس که رفتم و نرسیدم بریده ام
لالا قشنگ خوش قد و بالا ، گلم ، بخواب
چشمات شبیه چشمای بابا ، گلم ، بخواب
لالا چراغ خونه من ، ماه مهربون
لالا کن آرزوی دلم ، منتظر نمون
این انتظار خسته به جایی نمی رسه
امشب صدای پای بابایی نمی رسه
امشب کبوتر تو دلآرام دیگری است
از بام ما پریده و در دام دیگری است
یک روز می رسد که تو هم مرد می شوی
یعنی تو هم اسیر همین درد می شوی ؟
یعنی تو هم به جای نگاهی که عاشق است
درگیر چشم هرزه ولگرد می شوی ؟
یعنی تو هم ، همین دو سه سالی که بگذرد
از هر چه هست ، یک شبه دلسرد می شوی ؟
لعنت به این زمانه که تکرار می شود
آن روز می رسد که تو هم مرد ! می شوی !
بی تا امیری