امشب چه بی ستاره ست، آیینه زار خوابم
چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۰۵ ب.ظ
امشب چه بی ستاره ست، آیینه زار خوابم
ای کاش می شد، ای کاش، بر خویشتن بتابم
چون گردباد زخمی، یک عمر در تسلسل
اصرار یک سؤالم، اکراه یک جوابم
در خویش می شتابم، از خویش می گریزم
از خویش می گریزم، در خویش می شتابم
"بودن و یا نبودن"، عمری در این ضیافت
همْ سفره ی فریبم، همْ کاسه ی سرابم
با زخم تشنه مردن، یا آب دشنه خوردن؟
اکنون بر این دو راهی، ناچار از انتخابم
نیلوفرانه روحم، خشکید از این تکاپو
ای نیروانه، گل کن، از بطن پیچ و تابم
یا مثل آرزوهام، در خاطرم بیارام
اکنون که رفته بر باد، خاکسترِ شتابم
افسانههایت امشب، کابوسْ رنگ و تلخ اند
ای شهرزاد غمگین، بگذار تا بخوابم!
محمد رضا روزبه
۹۵/۰۲/۲۲