انگار باید ازنگاهت دور باشم
شنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ
انگار باید ازنگاهت دور باشم
در جبر تقدیر بدم مجبور باشم
حتی به پا افتادنم هم بی اثر بود
بهتر که مردی شاعرومغرور باشم
وقتی که گیسویت میان باد رقصید
میخواستم ماهی میان تور باشم
وصلت به زشتی چون من و همچون تو مهتاب
چون عقربی که در قمر نا جور باشم
عاشق شدن را شست باران از غزل تا
عمری فقط در شاعری مشهور باشم
میخواستم یکبار یک نوبت و یکبار
باتو میان پیرهن محصور باشم
امروز دیگر نیستی سهم من اما
میخوابم و ای کاش فردا کور باشم
حسین مرادی
در جبر تقدیر بدم مجبور باشم
حتی به پا افتادنم هم بی اثر بود
بهتر که مردی شاعرومغرور باشم
وقتی که گیسویت میان باد رقصید
میخواستم ماهی میان تور باشم
وصلت به زشتی چون من و همچون تو مهتاب
چون عقربی که در قمر نا جور باشم
عاشق شدن را شست باران از غزل تا
عمری فقط در شاعری مشهور باشم
میخواستم یکبار یک نوبت و یکبار
باتو میان پیرهن محصور باشم
امروز دیگر نیستی سهم من اما
میخوابم و ای کاش فردا کور باشم
حسین مرادی
۹۴/۰۳/۳۰