اگر چه لب نگشودی هوای صد گله داری
جمعه, ۱۹ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ
اگر چه لب نگشودی هوای صد گله داری
و از عبور نگاهم، چقدر فاصله داری
به کوچههای تو دیدم هزار و یک دل زخمی
چگونه با دل مردم چنین معامله داری؟
اگر چه قافلهای از میان معبر چشمت
یکی نرفته سلامت .. هزار قافله داری
نگاه مخفی و دزدانه ی تو با دل من گفت:
هنوز هم که هنوز است قصد غائله داری
ملول شعر چو آتش فشان خویشم و .. اما
تو در تحمل بغضم .. عجیب حوصله داری
از اینکه قبلهی من میشود همیشه نگاهت
مکن گلایه که آنجا فضای نافله داری
سید محمدرضا واحدی
۹۳/۱۰/۱۹