هم‌قافیه با باران

اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است

چهارشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۲۰ ب.ظ

اینکه هر صحنی به روی شانه اش یک ساعت است
یعنی اینکه این حرم در جای جایش فرصت است

دست خالی آمدن سخت است از پیش رئوف
حاجت خود را گرفتن از تو خیلی راحت است

خادمت که هیچ در جمهوری صحن و سرات
باد هم جارو کشان هرشب به فکر خدمت است

صبح ها خورشید می آید به گودِ صحن، پس؛
درحقیقت ناله ی نقّاره زنگ رخصت است

بعد از آن درها که با حکمت به رویم بسته شد
هر دری وا می شود اینجا به رویم رحمت است

پخش گشته بارگاهت بین ایران، اینچنین؛
«گنبدت» در شهری و شهری برایت«تربت» است

یک ضریح و زائران یک گنبد و گلدسته ها
این حرم درعین وحدت نیز عین کثرت است

این حرم لبریز شفافیت است و در دلش؛
سنگ قبر عالمان آیینه های عبرت است

اینکه درهای حرم باز است روی هرکسی
جلوه ای از جلوه های عام رحمانیت است
 
من که هربار آمدم دور ضریحت جا نبود
شوکت سلطان به تعداد زیاد رعیت است

مهدی رحیمی

۹۵/۰۶/۱۷
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران