هم‌قافیه با باران

این روزا با خودم قهرِ قهرم

پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۴:۱۰ ب.ظ

این روزا با خودم قهرِ قهرم
مثل یه قاتلِ تحتِ پیگرد
وقتى یادش مى افته که مقتول
آخرین لحظه ها گریه مى کرد

این روزا مثل یه مرده ام که
هیچ دستى چشاشُ نبسته!
یا مث بچه ى سرتقى که
گلدونى قیمتى رو شکسته

روزهاى بدِ بدبیارى
هرشب از خوابِ یکى پریدن
خیلیا روو به روم گریه کردن
خیلى آه پشتم کشیدن

پشتْ دستِ یه دنیا نشستم
هیچ برگى رو جارو نکردم
آس دیدم ولى دل ندادم
آس بودم ولى روو نکردم!

آس بودم ولى روو نکردم
آس بودم ولى سر نکردم
دست خیلى گرفتم ولى باز
هیچ دستى رو باور نکردم

دستهاى زیادى رو دیدم
پا به پام اومدن روو به مقصد
خیلیا زیرِ پامُ کشیدن
خیلیا هم ...ولش کن...بماند!

من همونم که واسه رسیدن
جز خودم هیشکىُ پل نکردم
دست دادم ولى بُر نخوردم
دست دادن ولى هول نکردم!

امید روزبه

۹۶/۰۲/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران