هم‌قافیه با باران

این روزگار بی‌خطر و کار بی‌نظام

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۱۹ ب.ظ

این روزگار بی‌خطر و کار بی‌نظام
وام است بر تو گر خبرت هست، وام، وام

رفتنت سوی شهر اجل هست روز روز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام

لیکن مرا به گرسنگی صبر خوشتر است
چون یافتن ز دست فرومایگان طعام

من دست خویش در رسن دین حق زدم
از تو هرگز جست نخواهم نشان و نام

ای بی‌وفا زمانه مرا با تو کار نیست
زیرا که کارهای تو دام است، دام، دام

تدبیر آن همی کنم اکنون که بر شوم
زین چاه زشت و ژرف بدین بی‌قرار بام

سوی بهشت عدن یکی نردبان کنم
یک پایه از صلات و دگر پایه از صیام

ای بر سر دو راه نشسته در این رباط
از خواب و خورد بیهده تا کی زنی لگام؟
...
وز گشت روزگار مشو تنگ دل که چرخ
بر یک نهاد ماند نخواهد همی مدام
 
ناصر خسرو

۹۶/۰۵/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران