این سر از خوفِ شب و ملجم اگر برگردد،
سه شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۲۹ ب.ظ
این سر از خوفِ شب و ملجم اگر برگردد،
بهتر آن است که بر روی سپر برگردد
این ورق، آن ورقی نیست که فردای سکوت
در نهانسوزی الماس و جگر، برگردد
این سفر آن سفری نیست که از نیمۀ راه
دو سه گامی که پدر رفت، پسر برگردد
این سوار آمده خرگاه به دشتی بزند
که از آن دشت، فقط نیزه و سر برگردد
این گلویی است که از هُرم حرم تا لب رود
برود سوخته و سوختهتر برگردد
کهکشان از سفر طیشده بر خواهد گشت
این سر از خوفِ شب و ملجم اگر برگردد
قتلگاه پدر، آن صخرۀ گلگون، پیداست
ردّ پا گم شده، امّا اثر خون پیداست
خشم تیغ دوسر ماست، نگه میداریم
یادگار پدر ماست، نگه میداریم...
محمدکاظم کاظمی
بهتر آن است که بر روی سپر برگردد
این ورق، آن ورقی نیست که فردای سکوت
در نهانسوزی الماس و جگر، برگردد
این سفر آن سفری نیست که از نیمۀ راه
دو سه گامی که پدر رفت، پسر برگردد
این سوار آمده خرگاه به دشتی بزند
که از آن دشت، فقط نیزه و سر برگردد
این گلویی است که از هُرم حرم تا لب رود
برود سوخته و سوختهتر برگردد
کهکشان از سفر طیشده بر خواهد گشت
این سر از خوفِ شب و ملجم اگر برگردد
قتلگاه پدر، آن صخرۀ گلگون، پیداست
ردّ پا گم شده، امّا اثر خون پیداست
خشم تیغ دوسر ماست، نگه میداریم
یادگار پدر ماست، نگه میداریم...
محمدکاظم کاظمی
۹۵/۰۷/۲۰