این که پایَت مانده بودم، کار دستم داده بود
شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۴ ب.ظ
این که پایَت مانده بودم، کار دستم داده بود
اتفاقى که نفهمیدم چرا افتاده بود؟!
سخت دل بستم به تو، "لیلاى فرهادم!"، دلت
بیستون میشد اگر که کوه کندن ساده بود
مرزِ آغوش تو کارى با دلِ سرباز کرد
که براى فتح جنگِ "تن به تن" آماده بود
چشم من با دیدنِ چشمان تو، گمراه شد
مادرم اى کاش که فرزندِ کورى زاده بود
راهمان از هم جدا شد، قسمت هم میشدیم
کوچه اى بن بست اگر در انتهاى جاده بود
حسن رحمانى نکو
۹۵/۰۳/۲۹