ای اذان پر از نماز حسین
ای اذان پر از نماز حسین
جانماز همیشه باز حسین
نام سبزت، اقامهی زهرا
زندگیات ادامهی زهرا
مثل بیتالحرام، یا زینب!
واجبالاحترام، یا زینب!
ذکر ایّاکنستعینِ لبم
آیههای تو همنشین لبم
حضرت مریم قبیلهی ما
آیة اللهِ ما، عقیلهی ما
ما دو آئینهی مقابل هم
جلوههای پر از تکامل هم
بال یکدیگریم، در همهجا
تا خدا میپریم، در همهجا
ای حیات دوبارهی هستی
زینت گوشوارهی هستی
پر من بال من کبوتر من
سایهبان همیشهی سرِ من
پیشتر از همه رجز خواندی
بیشتر زیر نیزهها ماندی
تو ابوالفضل در برابرمی
تو حسین دوبارهی حرمی
عصمت الله، دختر زهرا
آن زمانی که آمدیم اینجا
چشمهایت سپیدهی ما بود
پای تو روی دیدهی ما بود
از برایم تو خواهری کردی
خواهری نه که مادری کردی
به تو امّالحسین باید گفت
محور عالمین باید گفت
آفتاب غروب خیمهی من
ضلع گرم جنوب خیمهی من
ای پریشانی به دنبالم
التماس کنار گودالم
ای فدای غرورِ دلخور تو
در نگاه فرار چادر تو
صبح فردای بعد عاشورا
ده نفر از قبیلههایِ زنا
روی شنها تن مرا بستند
نعل تازه به اسبها بستند
بدنم را به خاک تن کردند
مثل یک لایه پیرهن کردند
یک نفر فیض از حضورم برد
یک نفر نیز در تنورم برد
ای ورقپارههای تا خورده
زائر این زمین جا خورده
رنگ و روی شما پریده نبود
بالهای شما بریده نبود
بعد یک انتظار برگشتی
سر ظهرِ قرار برگشتی
ماه رفتی و هاله آمدهای
یاس رفتی و لاله آمدهای
از چه داری به خویش میپیچی
نکند بیسهساله آمدهای؟
ای غریب همیشهتنهایم
آفتاب نجیب صحرایم
پیش چشمان خیرهی مردم
صبح دلگیر روز یازدهم
دختران مرا کجا بردی؟
اختران مرا کجا بردی
ای مناجات خسته حرف بزن
ای نماز شکسته حرف بزن
با من از خارهای جاده بگو
از اسیریِ خانواده بگو
از کبودی و دستهای عرب
از تماشای بیحیای عرب
راستی از سفر چه آوردی؟
غیر از این چند سر چه آوردی؟
آن پرت را بگو که پس دادند؟
معجرت را بگو که پس دادند؟
آن شبی که کنارتان بودم
میهمان بهارتان بودم
دخترم در خرابهای که نخفت
درِ گوشم چه چیزها که نگفت
حال از این نگات میپرسم
از همین چشمهات میپرسم
ای وقار شکستهی عباس
اقتدار شکستهی عباس
سر بازار ازدحام چه بود؟
ماجرای کنیز و شام چه بود؟
علی اکبر لطیفیان