هم‌قافیه با باران

ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام

جمعه, ۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۰۹ ب.ظ

ای تو بداده در سحر از کف خویش باده‌ام
ناز رها کن ای صنم راست بگو که داده‌ام

گر چه برفتی از برم آن بنرفت از سرم
بر سر ره بیا ببین بر سر ره فتاده‌ام

چشم بدی که بد مرا حسن تو در حجاب شد
دوختم آن دو چشم را چشم دگر گشاده‌ام

چون بگشاید این دلم جز به امید عهد دوست
نامه عهد دوست را بر سر دل نهاده‌ام

زاده اولم بشد زاده عشقم این نفس
من ز خودم زیادتم زانک دو بار زاده‌ام

چون ز بلاد کافری عشق مرا اسیر برد
همچو روان عاشقان صاف و لطیف و ساده‌ام

من به شهی رسیده‌ام زلف خوشش کشیده‌ام
خانه شه گرفته‌ام گر چه چنین پیاده‌ام

از تبریز شمس دین بازبیا مرا ببین
مات شدم ز عشق تو لیک از او زیاده‌ام

مولانا

۹۵/۰۷/۰۲
هم قافیه با باران

نظرات  (۱)

۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۶:۱۹ محمدمهدی یوسفی
احسنتم

اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران