ای دل ! به خاطر بیاور،بانگ و هیاهوی باران
جمعه, ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ب.ظ
ای دل ! به خاطر بیاور،بانگ و هیاهوی باران
در روزهایی که پر بود ، هر کوچه از بوی باران
ما دست در دست باهم ، آشفته و مست باهم
مثل نسیمی گذشتیم ، آهسته از کوی باران
در کوچه ساران غربت ، با پنجه های محبت
چون کودکان شانه کردیم ، انبوه گیسوی باران
ما از تبسم رهاتر ، از خواب هم بی صداتر
رفتیم از شب فراتر ، بازو به بازوی باران
صبح از دمش زنده می شد، گل یک دهن خنده می شد
چشمان بیننده می شد ، مسحور جادوی باران
در خاطرات هست آیا ، آن صبح خاکستری رنگ
کز شهر دریا گذشتیم ، رفتیم آن سوی باران....؟
سهیل محمودی
۹۵/۰۲/۳۱