ای شهریار شهر سنگستان!
يكشنبه, ۹ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ
ای شهریار شهر سنگستان!
آن روزها، آن روزهای دور
آن روزهای دیر
آن روزهای زخمی زنجیر یادت هست؟
آن پاسخ و پژواک تلخاهنگ
از حنجر سنگ
از گلوی سنگی تقدیر یادت هست؟
اما......اگر...... شاید
چه می دانم
هرگز من وتو لحظه ای از خود نپرسیدیم:
شاید گناه از دیدن ما بود
شاید خطا از شیوه ی پرسیدن ما بود
ای شهریار شهر سنگستان
اینک منم
در امتداد تو
که رویاروی با تقدیر
در گوش غار اینگونه می خوانم :
با من بگو آیا امید رستگاری هست؟
حالی شنیدی پاسخش را؟ گفت :
" آری هست؟ "
اکنون در این تاریکی روشن
تو شهریار شهر سنگستان
من پرسه گرد شهر آیینه
از کوچه های خواب من بگذر
مرا بشکن!
محمدرضا روزبه
۹۵/۰۳/۰۹