ای معمّای نگاهت مشکلِ بی خواب ها
چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۰۰ ق.ظ
ای معمّای نگاهت مشکلِ بی خواب ها
کارِ موهایت پریشان کردنِ بی تاب ها
پشتِ نستعلیق را ابروی تو خواهد شکست
متنِ گیسویت پر از آرایه ها... اطناب ها
نام تو دارد به هم می ریزد علم نحو را
حسِّ پنهان در حروفت برتر از اِعراب ها
روحِ "تخییر"م "برائت" دارد از هر "احتیاط"
سوختن در شوقِ تو مَجرای "استصحاب" ها
باب دین و عقل را بستی ولی "کافی" نبود
شد جنودِ عشق آخر فاتحِ این باب ها
نیش ها باید که نوشید از سبویت عشق را
ای عسل تر از عسل ها... ناب تر از ناب ها
لنز ها هر وقت بی پروا نگاهت می کنند
ماه پیدا می شود در آسمانِ قاب ها
بر سرم آوار ها آورد زلزالِ لبت
آن چه تقسیم اراضی کرد با ارباب ها
محمد عابدینی
۹۳/۱۱/۰۸