ای چشم تو آغاز بی پایان بودن
ای چشم تو آغاز بی پایان بودن
شعر نگاهت آخرین شوق سرودن
ای سایه! ای همسایه ی دریا و رؤیا
چون خلوت خاموش و تنهای پَری ها
ای سوره ی احساس و ناز و راز و اعجاز
چشمان تو آیینه ا ی در اوج ایجاز
ای بی نهایت روشنی! ای ماه تابان
سمتِ شب تاریک من چشمی بچرخان
چشمی بچرخان و مرا چون آسمان کن
سرشار از موسیقی رنگین کمان کن
تو مثل اندوه تماشای غروبی
ای تو همه خوبی، همه شورِ جنوبی
می آ ید از سمت نگاه تو نسیمی
چون عطر شورانگیز گل های صمیمی
در این شبِ سردِ عبوس و وحشت ا نگیز
لبخندهایت را کنار من بیاویز!
آه ای صدای روشن ای آوای شفّاف
ای مثل آواز قناری ساده و صاف
آه ای صدای دلفریب عاشقانه
مثل ترنّم های شیرین ترانه!
گیسوی تو روشن تر از نرمای ململ
چشمان تو خاموشتر از خوابِ مخمل!
آرامشِ رنگین دامانت حریری
در چشمهایت کهکشانِ راه شیری
در این شب سرد عبوس و وحشت انگیز
لبخندهایت را کنار من بیاویز...!
یدالله گودرزی