ای کاشکی به عالم ، تا چشم کار می کرد
جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۴۳ ق.ظ
ای کاشکی به عالم ، تا چشم کار می کرد ،
دل بود و آدم آن را قربان یار می کرد
زاین خوبتر چه میشد گر هر نفس ، به جانان ،
یک جان تازه میشد عاشق نثار می کرد.
دل را ببین که نگریخت از حمله ای که آن چشم
بر شیر اگر که می برد ، بی شک فرار می کرد .
جان را به زلف جانان از دست من بدر برد ،
دلبر اگر نمیشد این دل چه کار می کرد ؟
گر مرغ دل ز جانان دزدید می چه بودی .
تا شاهباز چشمش از نو شکار می کرد .
شورای دولت عشق فاتح اگر نمیشد ،
جمهوری دلم را غم تار و مار می کرد .
دلبر اگر دلم را میخواند بنده ، هر چند
آزادی است اینم ، دل افتخار می کرد.
باران دیدۀ من در فصل دوری او
صحرای سینه ام را چون لاله زار می کرد .
ابوالقاسم لاهوتی
۹۳/۰۸/۳۰