هم‌قافیه با باران

باده بده ساقیا ، ولى ز خُم غدیر

دوشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۰۹ ب.ظ
باده بده ساقیا ، ولى ز خُم غدیر
چنگ بزن مطربا ، ولى به یاد امیر

تو نیز اى چرخ پیر ، بیا ز بالا به زیر
داد مسرت ستان ، ساغر عشرت بگیر

بلبل نطقم چنان ، قافیه پرداز شد
که زهره در آسمان ، به نغمه دمساز شد

محیط کون و مکان ، دایره ساز شد
سرور روحانیون هو العلى الکبیر

نسیم رحمت وزید ، دهر کهن شد جوان
نهال حکمت دمید ، پر ز گل و ارغوان

مسند حشمت رسید ، به خسرو خسروان
حجاب ظلمت درید ، ز آفتاب منیر

فاتح اقلیم جود ، به جاى خاتم نشست
یا به سپهر وجود ، نیر اعظم نشست

یا به محیط شهود ، مرکز عالم نشست
روى حسود عنود ، سیاه شد مثل قیر

صاحب دیوان عشق ، زیب و شرافت گرفت
گلشن خندان عشق ، حُسن و لطافت گرفت

نغمه دستان عشق ، رفت به اوج اثیر
به هر که مولا منم ، على است مولاى او

نسخه اسما منم ، على ست طغراى او
یوسف کنعان عشق ، بنده رخسار اوست

خضر بیابان عشق ، تشنه گفتار اوست
کیست سلیمان عشق ، بردر جاهش فقیر

اى به فروغ جمال ، آینه ذو الجلال
« مفتقر » خوش مقال ، مانده به وصف تو لال

گر چه بُراق خیال ، در تو ندارد مجال
ولى ز آب زلال ، تشنه بود ناگزیر

محمدحسین غروی(کمپانى)
۹۵/۰۶/۲۹
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران