بادی نیامد تا باران هایِ شورَت را از مزرعه برد
جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۵۱ ب.ظ
بادی نیامد تا باران هایِ شورَت را از مزرعه برد
و نسیمی که دست های قدیمی پدر را تازه کند
تو به کهنگی
به نقس های نم دار خانه ..
به سرفه هایی که گلویت را خشک کنند عادت داشتی ...
بادی نیامد
و بادی که نیامد دودمانت را برد
کودکانت بوته های خشخاش شدند
و آرزوهایت دود هایی خمیده
حلقه حلقه محو شدند
و چشم هایت تار ...
بعد
بارانی نیامد
و ما به کهنگی عادت کردیم .....
سیده تکتم حسینی
۹۴/۰۶/۰۶