بادِ سوزان ، آبِ آتشناک ، خاک ِ پرشرر
شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۶ ب.ظ
بادِ سوزان ، آبِ آتشناک ، خاک ِ پرشرر
سرزمینِ تیغ ، مرزِ مرگ ، دنیای خطر
از شتاب کاروان کم کن نمی دانم چرا
اینچنین آشفته می کوبند بر طبل سفر
کاروان خیر می تازد شتابان سوی شهر
شهر سر تا پا فرو رفته ست در مرداب شر
تا گریبان می درد خورشید بر پیشانی ات
لحظه ها بر خاک های سرخ می سایند سر
می شناسم شیهه باد پریشان یال را
در فغان آبادی از شمشاد های شعله ور
ای گلویت کعبهء شمشیرهای در طواف
ای دو چشمت بوسه گاهِ تیرهای درگذر
می بری وادی به وادی باغ های تشنه را
تا مگر سیراب شان گردانی از خون و خطر
می شناسم ماجرایت را که در آن ظهر ِ گرم
ناگهان خون ِپسر بارید از چشم پدر
اینچنین رفتی که از طوفان ِ آتش بگذری
با زنانی همرکاب و کودکانی همسفر ...ابراهیم قبله آرباطان
۹۴/۰۹/۲۸