باز امشب ای ستارهی تابان نیامدی
چهارشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۵، ۰۸:۵۲ ب.ظ
باز امشب ای ستارهی تابان نیامدی
باز ای سپیدهی شب هجران نیامدی
شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفهی خندان نیامدی
زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچهی زندان نیامدی
با ما سرِچه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشتِ عشق به پایان نیامدی
شعر من از زبان تو خوش صیدِ دل کند
افسوس ای غزالِ غزلخوان نیامدی
گفتم به خوان عشق ، شدم میزبانِ ماه
نامهربانِ من ، تو که مهمان نیامدی
شهریار
۹۵/۰۷/۰۷