باز هم یاد تو کردم، در سراب افتاده ام
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۹ ب.ظ
باز هم یاد تو کردم، در سراب افتاده ام
گوشه ای زانو بغل کردم،خراب افتاده ام
بی تو در آئینه ها بی رنگ جلوه می کنم
گوئیا بعد از تو از رنگ و لعاب افتاده ام
روزها و ماه ها و سال های بی کسی
مثل یک اعدامیِ پای طناب افتاده ام
مثل یک عکس قدیمی روی دیوار اتاق
رنگ و رویم رفته و در بین قاب افتاده ام
من شبیه آن گل سرخم که خشکیده شده
پرپر و پژمرده ام، لای کتاب افتاده ام
یک مسلمان زاده بودم، بعد تو کافر شدم
با خیال چشمت از اسلام ناب افتاده ام
مصطفی گودرزی
۹۴/۰۶/۱۳