باش چندان که دل رفته به جا بازآید
شنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۹ ق.ظ
باش چندان که دل رفته به جا بازآید
گر به دلجویی این بی سر و پا می آیی
گر بدانی که چه خون می خورم از دوری تو
تا به غمخانه ی من پا به حنا می آیی
گر بدانی چقدر تشنه ی دیدار توایم
عرق آلود به سر منزل ما می آیی
آنقدرها ننشینی که به گردت گردیم
بعد عمری که به ویرانه ی ما می آیی
رو به خلوتگه اغیار جلوریز روی
به سر وعده ی ما رو به قفا می آیی
نیست چون فاصله در آمدن و رفتن تو
ای جگر خون کن عشّاق چرا می آیی؟
صائب تبریزی
۹۵/۰۷/۲۴