باید تو را پنهان کنم در بین اشعارم
باید تو را پنهان کنم در بین اشعارم
باید کسی جز تو نفهمد دوستت دارم
باید شبیه نقشه ی دزدان دریایی
اسم تو را با رمز در صندوق بگذارم
لو می دهم اسم تو را در دفتر شعرم
باید تو را مخفی کنم از چشم خودکارم
باید طبیعی تر بگویم : حال من خوب است
شک کرده مادر به نگاه و لحن گفتارم
شک کرده مادر می کشد زیر زبانم را
حتماً فضولی کرده پیشش رنگ رخسارم
لو می دهم راز تو را وقتی که در جمعی
باید از انجام طوافت دست بردارم
هر کس تو را دیده شده دردسری تازه
بیرون که می آیی یقین دارم گرفتارم
باید همیشه بهترین دردسرم باشی
باید شبیه غصه هایم دمپرم باشی
باید بمیرانی مرا در اوج بی رحمی
هر روز اشغالم کنی اسکندرم باشی
من پادشاه هفت شهر عشق عطارم
وقتی محبت می کنی تاج سرم باشی
می بارد امشب روی کاغذ اشک خودکارم
باید بخوانی سر پناه دفترم باشی
اقرأ به اسم خالق چشمان زیبایت
اصلا نخوان! چشمک بزن پیغمبرم باشی
علی صفری