با این در و آن در زدن بایست سر کرد
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۸:۲۰ ب.ظ
با این در و آن در زدن بایست سر کرد
عشق است آن چیزی که مارا در به در کرد
شاعر شدن از عشق تو سهل است ،هرکس
شاعر نشد از شدت عشقت ،هنر کرد
تا چشمه با تو تشنه رفتن،بازگشتن
تنها و تنها حسرتم را بیشتر کرد
افتادم از پا بی تو چون جسمی که روحش
یکدفعه از همراهی اش صرف نظر کرد
بغضم شکست و شاه اشکان لشکرش را
پشت حصار پلک هایم مستقر کرد
بعد از تو ترکم کرد،حتی سایه ی من
از در کنارم بودن احساس خطر کرد
از پشت خنجر خورد آن کس که برایت
عمری جلوی هرکسی سینه سپر کرد
جواد منفرد
۹۷/۰۱/۰۱