با جانم ای عشق پنهان! چه کردی؟
چهارشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۴، ۰۱:۴۵ ب.ظ
با جانم ای عشق پنهان! چه کردی؟
با عقل و با دین و ایمان چه کردی؟
گیرم که نشنیدی از من صدایی
با شیون غمگساران چه کردی؟
تا عقل عشاقت آشفته گردد
با زلف آشفته ای جان چه کردی؟
چون رخ نهان کردی از من؟ شگفتا
با نور آن روی تابان چه کردی؟
سرچشمهی چشمه ساران شود خشک
با چشمهی چشم یاران چه کردی؟
یک دم ندیدی تو سیلاب اشکم
بنگر که با ابر و باران چه کردی
شاعر! تو از گفتنی ها سرودی
با درد آن زخم پنهان چه کردی؟
محمد شیخ پور
با عقل و با دین و ایمان چه کردی؟
گیرم که نشنیدی از من صدایی
با شیون غمگساران چه کردی؟
تا عقل عشاقت آشفته گردد
با زلف آشفته ای جان چه کردی؟
چون رخ نهان کردی از من؟ شگفتا
با نور آن روی تابان چه کردی؟
سرچشمهی چشمه ساران شود خشک
با چشمهی چشم یاران چه کردی؟
یک دم ندیدی تو سیلاب اشکم
بنگر که با ابر و باران چه کردی
شاعر! تو از گفتنی ها سرودی
با درد آن زخم پنهان چه کردی؟
محمد شیخ پور
۹۴/۱۰/۳۰