با نامه ی تو ، آغاز می کنم نامم را
چهارشنبه, ۲۴ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۵۱ ب.ظ
با نامه ی تو ، آغاز می کنم نامم را
که آن قدر حرف هایش را به نام تو گفته و آنقدر آوازهایش را با صدای تو خوانده
که حالا دیگر نه من می دانم و نه تو که از این دو پروانه
کدامش از لای شناسنامه من پرواز کرده و بیرون زده
و کدامش از گهواره ی گلی که به سرخی نام توست بلند شده و آمده
تا این جا در سطرهای شعر من به هم برسند و آنقدر
حرفهایشان را به نام هم بگویند و
آنقدر آوازهایشان را با صدای هم بخوانند
که تو همه ی نامه ی من باشی و من تمام نام تو
که همراه آتش زمستانی مزدک
و پیراهن تابستانی بابک
و خون بهاری برادر من
در اولین روز پاییز به هم برسند و
در شصت و سومین روز پاییز به نشانه ی خویشاوندی
بدل به غول زیبایی بشوند
که مثل مزدک تقسیم می کند
مثل بابک ادامه میدهد
و مثل حسن می میرد
مثل حسین دل می بندد
مثل آتش زیبا می شود
و مثل من شاعر ...
حسین منزوی
۹۳/۱۰/۲۴