هم‌قافیه با باران

با چشم های درشت روبروی باد گریه کردم

يكشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۶، ۰۶:۰۵ ب.ظ
با چشم های درشت
روبروی باد گریه کردم
انگار دلتنگی را به کسی می آموختم
صدایم را
شبیه سیبی سرخ به آدم ها تعارف کردم
تنهایی ام
گنجشک ها و آدم ها را
به وحشت انداخت
آب ها
می خواستند زبان شان را یاد بگیرم
گفتم بگذارید
غرق کاشی کوچکی شوم
که آسمان را به مسجد آورده بود
گفتم بگذارید چشمه ای کوچک باشم
ساکت و خنک!
جهانی را تشنه خواهم کرد

سید رسول پیره
۹۶/۰۱/۲۰
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران