بخوان! نور عجیبی از درون غار می بینم
شنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۷ ق.ظ
بخوان! نور عجیبی از درون غار می بینم
که از آن لرزه بر تاریکی کفار می بینم
و تو خواندی و بیرون آمدی از غار و از آن پس
مسیر پیش رو را سخت و ناهموار می بینم
لب و دندان حق گوی تو را از سنگ کین خونین
سر پر شور یاران تو را بر دار می بینم
هنوز اما پس از این چارده قرن پر از تشویش
تو را با جهل مردم سخت در پیکار می بینم
عجم را غرق در فقر و خرافات و دروغ و وهم
عرب را دست در دستان استکبار می بینم
غمم را با که گویم جز تو وقتی در بساط شیخ
به جای درد دین دریایی از دینار می بینم
برای بخشش صدها گناه امتت هر شب
تو را نزد خدا در حال استغفار می بینم
تو هر چه داشتی دادی که ما انسان شویم اما
در این جنگل فقط یک عده آدمخوار می بینم!
محمدرضا طاهری
۹۵/۰۵/۲۳