هم‌قافیه با باران

بخون ولى جواب نامه فورى

يكشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۲۱ ب.ظ

بخون ولى جواب نامه فورى

عیال نازنین من چطورى؟

 

تنگه دلم براى قیل و قالت

عزیز من، چطوره اصل حالت؟

 

اون شیر قبلنا، شغالتم نیست

من بمیرم، عین خیالتم نیست

 

حالا که هیچ، وقتى دوستم داشتى که

محل سگ بهم نمى ذاشتى که

 

همش مى گفتى: «اومدم اسیرى»

هى متلک، همش بهونه گیرى

 

جز ویدئو که خونه ی ننه م  بود،

خدا وکیلى تو خونه ت چى کم بود؟

 

تلخى زندگیت که مثل قند شد

یواش یواش زیر سرت بلند شد

 

آبى که شد اون دو تا چشم سیات

شدم اسیر چشم و هم چشمیات

 

با نق نق و غرغر و قهر و آشتى

خونه و زندگى برام نذاشتى

 

همه ش بکن نکن، همه ش تغیّر

همه ش بدى، همه ش  ستم، همه ش غر

 

با گریه روزمو به شب رسوندى

تا اینکه جونمو به لب رسوندى

 

گفتى: «مى رم» اما گرفتم تو رو

اونقده غر زدى که گفتم: «برو...»

 

•••

 

عزیز من رفته و برنگشته

ببین عزیز، گذشته ها گذشته

 

بیا، گذشته گفت وگو نداره

که خونه بى تو رنگ و بو نداره

 

بیا دوباره چاى تازه دم کن

بساط قیمه و پلو عَلَم کن

 

بپَز از اون کلوچه نوبرت

براى قند و عسلت، شوهرت

 

زنى که خوب و پاکه، شوهر مى خواد

خوب مى دونم جونت واسم در میاد

 

تا نگى عشقو دست کم گرفتم

ویدئومون رو از ننه م گرفتم!

ابوالفضل زرویی نصرآباد
۹۴/۰۳/۲۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران