بر کبودای زمین , هنگامه ی محشر گذشت
شنبه, ۳ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۲۹ ب.ظ
بر کبودای زمین , هنگامه ی محشر گذشت
آسمان , در هاله ای از خون و خاکستر, گذشت
هفت بند استخوان های مرا خشکاند و سوخت
آن جه در اوج عطــش , بر چشمه ی کوثر گذشت
سرنوشت آسمان و چرخ را وارونه کرد
آن چه در گودال , بر انگشت و انگشتر گذشت
در کنار رود تشنه , در میان نخل ها
من نمی دانم چه بر عباس آب آور گذشت
ابرهای تشنگی آن قدر باریدن گرفت
تا که در ناوردگاه عشق , خون از سر گذشت
ظـهر عاشورا , به روی نیزه ها تاگل کند
آفتاب از مشرق خونین خنجر , برگذشت
شام غربت بود و نخلستان و صحرا و عطــش
ماه , آن شب از کنار آب , تنها تر گذشت
یدالله گودرزی
۹۵/۰۷/۰۳