برخیز یَمن فصل نشستن به سر آمد
برخیز یَمن فصل نشستن به سر آمد
دریا صفتان وقت نبردی دگر آمد
خورشید طلوع کرده به اعجاز نفس ها
وقت است که نابود شود جور قفس ها
با نام وطن از دل آوار برویید
حلاج صفت زندگی از دار بجویید
هنگامه ی َرمیِ جمرات است بیایید
خونخوار عرب در سکرات است بیایید
هنگامه ی آتش زدن آل سعود است
برخیز یمن لحظه ی ابراز وجود است
این بُرد یمانی ست که بر قامت شیعه است
شب های یمن منتظر صبح و طلیعه ست
مُحرِم شده ایم تاکه بدانند که هستیم
ما منتظر منتقم فاطمه هستیم
بیدادگری شیوه ی شیطان بزرگ است
کفتار سعودی ست که همخانه ی گرگ است
نفرین که بجز نسل کشی کار ندارید
از کشتن اطفال یمن عار ندارید
در مکتب ما یاری مظلوم عیان است
«آن را که عیان است چه حاجت به بیان است»
از خاطر خود عهد اخوت که نبردیم
بر دامن بیگانه که سر رانسپردیم
هرچند که ما عقده ی پیکار نداریم
از کشتن وحشی صفتان عار نداریم
یاران علی گوش به فرمان مرادند
اردوی نخیله ست همه مست جهادند
فرمان چورسدکعبه زاصنام بروبیم
برسنگ زمانه سر غدار بکوبیم
با ابرهه گر لشکری از فیل بسازند
یاران علی فوج ابابیل بسازند
این سیل که طغیان زده صنعا وعدن را
چون قطره ی آبی ست دلیران وطن را
ما رهرو ماهیم که در آب فتاده ست
یک جرعه به وحشی صفتان باج نداده ست
بر دست نشانیم عقیق یمنی را
تا مکه رسانیم اویس قرنی را
دریای عدن رنگ عقیق است زکینه
باید بشتابیم به دیدار مدینه
مرتضی برخورداری دشت خاکی