بُرده است روی نیزۀ ماتم سرت مرا
جمعه, ۳۰ مهر ۱۳۹۵، ۰۴:۱۳ ب.ظ
بُرده است روی نیزۀ ماتم سرت مرا
به خاک و خون کشیده غم پیکرت مرا
شد پاره پاره پیکر من زیر تیغ جهل
تا اینکه زنده کرد علی اکبرت مرا
تا بیخیال تشنگی غیرتم شدم
آبی رساند غیرت آب آورت مرا
تیر سه شعبه حنجر فهم مرا درید
جانی دوباره داد علی اصغرت مرا
دربند نفس خویش تو را تا صدا زدم
آزاد کرد مرحمت مادرت مرا
روضه به روضه پای تو آموختم حسین!
علامه کرده سلسله منبرت مرا
_سادات! با اجازۀتان روضه خوان شوم_
بیچارهکرد قصه انگشترت مرا...
_ما بیاجازه روضه زینب نخواندهایم_
آقا اجازه! کشت غم خواهرت مرا
در بند نیست چون پر پرواز زینب است
زینب اگر اسیر شود باز زینب است
حسین صیامی
۹۵/۰۷/۳۰