هم‌قافیه با باران

بزن که تیرِ دعا را فرشته پر بدهد

شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۳۰ ب.ظ

بزن که تیرِ دعا را فرشته پر بدهد

مگر به عرش خدا زودتر خبر بدهد

                         

عریضه ای بنویس از دلم که او ببرد

عریضه را به خداوندِ دادگر بدهد

 

بگو حقوق بشر را که جنبشی بکند

هزار نامه به این پیک نامه بر بدهد

 

چرا به میلِ دلِ خویش هرکسی باید

کشد به نام خدا تیغ و نعره سر بدهد

 

به روی منبر پیغمبر خدا سرِ دست

بگیرد آیه ای از پیش خود نظر بدهد

 

هزار شرح مطوّل در آورد از خود

که شرح یک خط کوتاهِ مختصر بدهد

 

به اقتضای سخن از خودش بیفزاید

به عمد یا به غلط زیر را زبر بدهد

 

که متنِ مثنوی معنوی مولا را

برای شرح به یک ابله پکر بدهد؟

 

کسی فنون ادب را ز بی ادب گیرد؟

کسی زمام هنر را به بی هنر بدهد؟

 

چگونه هر کسی از سوی او خلیفه شود

دلیل محکم و برهان معتبر بدهد

 

دلیل های قوی آرد از کلام خدا

که خون مردم بیچاره را هدر بدهد

 

یکی مدام دم از حضرت علی بزند

یکی همیشه پز حضرت عمر بدهد

 

یکی رود به جهاد نکاح و محضِ خدا

اگر شد و بتواند به صد نفر بدهد

 

یکی برای خدا می دود که سر ببُرد

یکی برای خدا می رود که سر بدهد

 

نیامده است به قرآن که کس بدون جهت

برای هیچ خودش را دمِ خطر بدهد

 

کدام آیۀ قرآن جواز غارت و قتل

به صد هزار گروه ستیزه گر بدهد

 

کدام آیۀ قرآن کدام نقل و حدیث

جواز کینه وری را به کینه ور بدهد

 

یزید شمر نهادی که آب اگر بدهد

ز نوک خنجر خونریز از جگر بدهد

 

دگر صدای خداوند را نمی شنود

کسی که عقل خودش را به گوش کر بدهد

 

چنان در آیۀ قرآن اگر مگر بکند

که جان خویش برای اگرمگر بدهد

 

برای بوک و مگر هیچ کس دهد جان را؟

برای پشکل خر هیچ کس گهر بدهد؟

 

کدام زرگر عاقل سرِ معامله ای

به طوق گردن خر سینه ریز زر بدهد

 

مویزی و سه قلندر نمی شود باید

خدا خلافت خود را به یک نفر بدهد

 

شده است تیغ دو دم دین، که تیغ تیزِ دو دم

به دست آدم بی عقلِ کلّه خر بدهد؟

 

که تیغِ تیزِ دو دم را به دست زنگی مست

میان مردم بی زور و بی سپر بدهد ؟

 

نمی شود نه نه نه نه نمی شود که کسی

نهالِ تازۀ تر را دمِ تبر بدهد

 

نمی شود نه نه نه نه نمی شود، دهقان

تمام مزرعه را بوته بوته در بدهد؟

 

بگیر دست به دامان ذات پاک اله

از او بخواه که عقلی به این بشر بدهد

 

امان ز ذهن بشر این دروغگوی بزرگ

که شاخ و بر گ به هر چوب خشک و تر بدهد

 

از او شود پر کاهی درخت معتبری

درخت معتبری که گل و ثمر بدهد

 

اسیر پنجۀ بحران شده است این بیمار

کجاست نسخۀ درمان؟ خودش مگر بدهد

 

خودش مگر ز کرم روح تازه ای بدمد

که جان تازه به بیمار محتضر بدهد

 

روا بود که بگریم تمام دریا را

اگر به چشم ترم وسعت خزر بدهد

 

شبی است تیره که هرگز نمی شود روشن

اگر افق به افق آسمان قمر بدهد

 

شبی است تیره بخواه از خدای عزّ و جل

به مهر حاجت ما را دم سحر بدهد

 

شب است و حادثه دیواربسته دورادور

از او بخواه به دیوار بسته در بدهد

 

بگو بلند بگو هان بگو بگو که خدا

فرج به مهدی موعود منتظر بدهد

 

غلامعباس سعیدی

۹۴/۰۶/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران