هم‌قافیه با باران

بسته است همه پنجره ها رو به نگاهم

سه شنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۲۶ ب.ظ
بسته است همه  پنجره ها رو به نگاهم
چندی ست که گم گشته ی در نیمه ی راهم

حس می کنم آیینه ی من تیره و تار است
بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است

از بس که مناجات سحر را نسرودم
سجاده ی بارانی خود را نگشودم

پای سخن عشق دلم را ننشاندم
یعنی چه سحرها که ابو حمزه نخواندم

ای کاش کمی کم کنم این فاصله ها را
با خمسه عشر طی کنم این مرحله ها را

بر آن شده ام تا که صدایت کنم امشب
تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب

ای زینت تسبیح و دعا زمزمه هایت
در حیرتم آخر بنویسم چه برایت

اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه است
جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت

در پرده عشاق تو یک گوشه نشسته است
صد حنجره داوود در آغوش صدایت

از بس که ملک دور و برت پر زده گشته است
"پیراهن افلاک پر از عطر عبایت"

تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران
باشد حجرالاسود الکن به ثنایت

من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم
عالم شده سجاده و افتاده به پایت

سید حمیدرضا بررقعی
۹۵/۰۲/۲۸
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران