بنفشه های دلم را بیا و رنگ کمان کن
بنفشه های دلم را بیا و رنگ کمان کن
به هفت جلوه ی رنگین کمان مبارکمان کن
چهل حقیقت آبی...چهل حریر بنفشه
چهل قناری قرمز، ولی اسیر بنفشه
عرق به شبنم انگورهای تازه نشسته
کنار جقه ی گل بوته بی اجازه نشسته
علف ترنّم خرداد را بهانه گرفته
و بار بارش خورشید را به شانه گرفته
سکوت زنبق وحشی صدای درّه ی گیسو
گلاب طرّه گره خورده روی ترّه ی گیسو
نگاه کن که ببینی شبیه هیچ شدم من
دو مو ، دو تای مجعّد ، دو زلف پیچ شدم من
ترانه پشت نگاهت ، غزلسرای لبم شد
و سرمه ریزی چشم تو آفتاب شبم شد
مرا به عشوه بخوان و بکش مرا به کرشمه
به عکس سیب صدایم در آب قرمز چشمه
به قطره های اناری که دانه دانه چکیده
به شاخه ای که از آن سبزی جوانه چکیده
برقص دورِطلوع ِ سپیدگاه ستاره !
به چرخ های فراوان، به دورهای دوباره...
به هلهله ، به هلاهل ، به گریه های مردّف
به شوکران عروسی ، به حجله های پر از دف
بگو چگونه بنوشم تو را که ساغر عشقی ؟
تو حرف اوّل حسّی ، تو حرف آخر عشقی
حافظ ایمانی