بهار آمده اما نحیف و بیمار است
جمعه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۲۴ ب.ظ
بهار آمده اما نحیف و بیمار است
درخت بیبار است
به هرچه مینگرم در حصارِ دیوار است
به هرچه گوش فرا میدهم نفیرِ عزاست
نوای بی عشقیست
میانِ ما دو نفر کوه و دره بسیار است
به شوقِ دیدنِ تو بال و پر زدم هر روز
ولی زمین و زمان سدِ راهِ من شدهاند
ز بس مقابلِ آیینه دردِدل کردم
تمامِ آینهها عکسِ آهِ من شدهاند
به نامِ عشق سرودی دوباره خواهم خواند
که تا بساطِ غم و غصه را به هم بزنم
زمانه شاید خواست!
خدا کند که تو را تا خودم قدم بزنم
جویا معروفی
۹۵/۱۲/۱۳