بهار آمد و بر طبقِ رسمِ دیرینم
يكشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۹:۳۶ ق.ظ
بهار آمد و بر طبقِ رسمِ دیرینم
همیشه موقعِ سالِ جدید غمگینم
تکانده ام همه یِ خانه را، نرفت اما-
غبارِ عشقِ تو از تار و پودِ بالینم
کدام ماهیِ دریا به تُنگ عادت کرد؟
به غیرِ دوریِ تو چاره ای نمی بینم
پس از تو هیچ بهاری برای من خوش نیست
تمام شد همه یِ لحظه هایِ شیرینم
به شعر می کشمت، هرزمان به یک شکلی
مرا نگاه کن از صفحه هایِ تمرینم
بیا که بعدِ تو هرگز خوشی نخواهم دید
به روزگار، پس از تو عجیب بدبینم
به یادِ سبزیِ آن خاطراتِ توست اگر-
کنارِ سفره یِ هر عید، سبزه می چینم
برایِ لحظه یِ دیدارمان دعا کردی
گمان کنم که به گوشَت رسیده آمینم
۹۴/۰۱/۰۹