هم‌قافیه با باران

به بند می کشَدَم هر دمی، به آزاری

پنجشنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۶ ب.ظ
به بند می کشَدَم هر دمی، به آزاری
زمانه ی قدری، روزگار غدّاری

مرا به پند مبند ای رفیق! می دانم
بدم، عبوسم، مغرور و سرکشم؛ آری!

دلم به وعده‌ی همراهی ِکه خوش باشد؟
که نیست پشت سرم غیر سایه ام، یاری

اگر که بود رفیق شفیق، معدودی
اگر که هست فریب رقیب، بسیاری

نشسته بر جگرم زخم‌های حیله و نیست
به گوش ِمنتظرم نعره های عیٓاری

«به شانه های کسی غیر خویش تکیه مکن»
مرا نهیب زد، افتاد کهنه دیواری

سجاد رشیدی پور
۹۵/۰۹/۲۵
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران