به حیرت آینه پرداختند روی تو را
شنبه, ۸ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۴۷ ب.ظ
به حیرت آینه پرداختند روی تو را
زدند شانه ز دلهای چاک موی تو را
چه آفتی توکه از شوخیت زبان شرار
بهکام سنگ برد شکوههای خوی تو را
زخارهرمژه صد رنگ موجگل جوشد
به دیدهگرگذر افتد خیال روی تو را
غلام زلف تو سنبل، اسیر روی توگل
بنفشه بنده خط سبز مشکبوی تو را
ز رنگ غازه فروشد به شاهدان چمن
نسیم اگر برباید غبارکوی تو را
ز تیغ ناز توام این قدر امید نبود
به زخم دلکه روانکرد آب جوی تو را
ندانم از دل تنگکه جسته است امشب
که غنچهها به قفسکردهاند بوی تو را
به حرف آمدی و زخمکهنهام نو شد
به حیرتم چه نمک بودگفت وگوی تورا
تپیدن دل عشاق نسخهپرداز است
دقایق طلب وبحث جستجوی تورا
بهار حسرت ما زحمت خزان نکشد
کستگی نبرد رنگ آرزوی تو را
درین چمن بهچه سرمایهخوشدلی بیدل
که شبنمی نخریدهست آبروی تو را
بیدل
۹۴/۰۱/۰۸