هم‌قافیه با باران

به خون شستند نامردان رخ مرد دو عالم را

يكشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۱ ب.ظ

به خون شستند نامردان رخ مرد دو عالم را
به پا کردند در ماه خدا شور محرّم را

سیه کردند از دود ستم رخسارۀ گردون
در افکندند از پا قامت عدل مجسّم را

ندا برخاست کز ختم رسل کشتند در سجده
وصیّ و جانشین و یاور و داماد و بن عم را

به مزد آن همه احسان و لطف و مهربانی ها
به محراب دعا کشتند آن مظلوم عالم را

مروّت بین فتوّت بین عنایت بین کرامت بین
تفقّد می کند با روی خونین ابن ملجم را

بپوش ای آسمان بر پیکر خود جامۀ ماتم
که زینب در بغل بگرفته امشب زانوی غم را

ز اشک سرخ و رنگ زرد و رخت نیلگون از غم
چه رنگین کرده اند امشب یتیمان سفرۀّ هم را

به خرما نیست حاجت محفل اطفال را دیگر
که نقل مجلس خود کرده اند اشک دمادم را

بغیر از یا علی ذکری ندارد بر زبان هرگز
سر دار غمش گر دست و پا بُرند میثم را

غلامرضا سازگار

۹۴/۰۴/۱۴
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران