به دست راست نوشتم: بیا دلم تنگ است
يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۴۵ ق.ظ
به دست راست نوشتم:بیا دلم تنگ است
بیاور آینه ات را...که دست من سنگ است!
بیا که یک-دو-سه پا در رکاب خواهی یافت
مرا معاف کن اما ... که پای من لنگ است!
به دوست نامه نوشتیم و بی خیال شدیم
که بیعتی که شکستیم، مایه ی ننگ است
کدام منجی تاریخ رو به شهری کرد
که دزد گردنه هایش وکیل فرهنگ است؟
رسیده کار به جایی که "حق" برای دوام
نیـازمند هزاران دروغ و نیرنگ است
برای صلح گلو می دریـم و معتقدیم
که راه چاره فقط در ادامه ی جنگ است
به عشق رنگ ریا می زنیم و صد رنگیم
اگرچه دشمنمان در نفاق یک رنگ است!
برای بردن منصور دیگری سـرِ دار
بیا که حلقه ی این روزگار دلتنگ است...
عبدالمهدی نوری
۹۵/۰۳/۰۲