به رویِ ساغرِ چشمش، خطی مورّب داشت
جمعه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ب.ظ
به رویِ ساغرِ چشمش، خطی مورّب داشت
دو جام- جای دو چشم- از نگه لبالب داشت
بدیعتر ز ژوکوند از دریچۀ لبخند
هزار موزة هنر به کتیبۀ لب داشت
نه، آن حریرِ به دوشش نشسته زلف نبود
به رویِ شانۀ خود آبشاری از شب داشت
فدای آن صفِ مژگان که در سیهمستی
همیشه نوبتِ پیمانه را مرتب داشت
چنان ز هُرمِ تنش سوخت رنگِ احساسم
که نبضِ واژه به هر بیت شعر من تب داشت
بدان امید که خود را به نور بسپارد
همیشه آینه را بهترین مخاطب داشت
دلم هوایی مرغی است در شبانۀ باغ
که تا سپیده به منقارِ درد، یارب داشت
«امینِ» قافلة نور بود و با خود نیز
در آسمان رسالت هزار کوکب داشت
غلامرضا شکوهی
۹۴/۰۶/۱۳