هم‌قافیه با باران

به سرقت برده ای از من دلم را ساده انگاری

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۰ ق.ظ

به سرقت برده ای از من دلم را ساده انگاری

مرا دیوانه کردی تو، مگر جانم مرض داری؟!

.

دل از من نه که برده شیطنت هایت دل از ایران

از اینجا تا به نیشابور، از اهواز تا ساری

.

برایت شعر می بافم ولی هی می شِکافیَش

قبول اصلا تو یک جا "حافظ و سعدی و عطاری"

.

کنارت "هیتلر"ها مثل آدم های مظلومند

شبیهت نیست حتی در جنایت در دل آزاری

.

چنان در کار زارِ عشق بی رحمی که از وحشت 

به زیر خاک می لرزد"محمد خان قاجاری"

.

خدا لعنت کند عشق پدر نامردِ ظالم را!

که جا کرده خودش را در دلم با زوری و اجباری!

.

و با فکر و خیالت بی قرارم روز و شب ها را

من و عشق تو و درد و غم و تا صبح بیداری

.

بیا بنشین کنارم امشبی را من هوس کردم

برایت شعر گویم مثل شاعر های درباری

.

تمام شعرهایم را بنا کردم به وزن عشق

مفاعیلن...نگاه تو... مفاعیلن... گرفتاری

.

فرزاد نظافتی

۹۴/۰۴/۰۱
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران