به شک انداختی دل را و دزدیدی یقینم را
چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۱۹ ق.ظ
به شک انداختی دل را و دزدیدی یقینم را
ولی باور نکردی حرف های راستینم را
تو وقتی با سپاه چشمهایت آمدی در جنگ
به دست خویش تسلیم تو کردم سرزمینم را
شبیه شعر بی وزنم! رکابی خالی از سنگم
بدون عشق روی سینه کم دارم نگینم را
وفا یا بی وفایی؟ماندنت یا رفتنت؟ وقتی
به نوعی هر دو میگیرند از من عقل و دینم را
به ظاهر شادم اما غیر غم چیزی درون من
نخواهی دید اگر روزی در آرم پوستینم را
نخواهد ماند وقتی یادگاری جز پشیمانی
بسابم بر کدامین مهر غم های جبینم را ؟
قاسم قاسمی اصل
۹۶/۰۳/۲۴