هم‌قافیه با باران

به عشق تو، به هواخواهیت، همیشه سینه سپر کردم
نه فکر سود و زیان بودم، نه اعتنا به خطر کردم

زمانه خسته شد از دستم، زمین شکسته شد از گامم
که کوچه کوچه ی دنیا را پی تو زیر و زبر کردم

مرا نباشد اگر کامی، بس است دانه ی بادامی
به جز دو چشم تو از عالم، خوشم که صرف نظر کردم

خودم به خیل رقیبانم، سرودم از تو و افزودم
که هرکه از تو و از حُسنت خبر نداشت، خبر کردم

نه شعرهای پریشانم به درد خورد و نه ایمانم
شبی به موی تو، دستانم اگر رسید، هنر کردم

کدام مرد به درد عشق دچار بود و دمی آسود؟
حرام باد شبی بی تو اگر به خواب سحر کردم

دریغ! قسمت من تنها طلوع صبح خماری بود
شبی اگر که لبی ای عشق! به یاد چشم تو، تر کردم

سجاد رشیدی پور

۹۵/۰۹/۰۶
هم قافیه با باران

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
هم قافیه با باران