بیا به راه، بگو خلاص، برو
سه شنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ۰۲:۵۳ ب.ظ
بیا به راه، بگو خلاص، برو
به خواب.
دیگر نه در کوچه میمانم
نه به خانه برمیگردم
پاک خستهام از
حرفِ گریه، از خواب آدمی،
دیگر هیچ علاقهای به التفاتِ این و آن ندارم
حتی
به فهمِ سکوت، به صحبت سنگ،
به بود، به نبود،
به هر چه همین حدود!
فقط
میخواهم کمی بخوابم،
بالای صخرهای از اینجا دور ...
شبِ یک دامنه از بوی
پونه و کتاب،
یک بسته سیگار
عکسی از "ریرا"
و یک
پیالهی آب.
بعد انگار که نیامده رفته باشم.
خداحافظ نسیمای غمگین من!
سید علی صالحی
۹۴/۰۹/۲۴