بیا مرو ز کنارم ، بیا که می میرم
چهارشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ
بیا مرو ز کنارم ، بیا که می میرم
نکن مرا به غریبی رها که می میرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که می میرم
نه قول همسفری تا همیشه ام دادی؟
قرار خویش منه زیر پا که می میرم
به خاک پای تو سر می نهم ،دریغ مکن
ز چشمهای من این توتیا که می میرم
مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من
به سوی برکه ی آخر شنا که می میرم
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که می میرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که می میرم
حسین منزوی
نکن مرا به غریبی رها که می میرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که می میرم
نه قول همسفری تا همیشه ام دادی؟
قرار خویش منه زیر پا که می میرم
به خاک پای تو سر می نهم ،دریغ مکن
ز چشمهای من این توتیا که می میرم
مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من
به سوی برکه ی آخر شنا که می میرم
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که می میرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که می میرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که می میرم
حسین منزوی
۹۶/۰۷/۲۶