بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۲ ق.ظ
بیا که مانده شرابی به جامِ باده هنوز
بیا که عشق به امیدت ایستاده هنوز
ببین که بی تو چه بر ما گذشته ...، میبینی ؟!
پُریم از غم و از بغضِ بی اراده هنوز
اگرچه بالِ پریدن پریده از کفِ ما
و ماندهایم در آغازْ راهِ جاده هنوز
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد
خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز
چه روزها که گذشت و غمِ تو کهنه نشد
فلک به عشق و وفا مثلِ من نزاده هنوز !
زمان زمانهی نامردمیست، اما ما
نگفتهایم به جز شعرِ صاف و ساده هنوز
جویا معروفی
۹۵/۰۳/۲۴